رمان گرگاس داستان موجوداتی نیمهانسان و نیمهحیوان به نام گرگاسها را روایت میکند که در دنیایی پر از راز و معما زندگی میکنند. این موجودات از نظر ظاهری بسیار جذاب و کاریزماتیک هستند اما رفتاری غیرقابل پیشبینی دارند. آنها به شدت نسبت به انسانها احساس تنفر دارند و با حمله به آنها وارد نبرد میشوند. در این میان، شخصیتهایی مانند بوراک، کیهان و الیف با هم درگیر هستند و در حالی که با مرگ و انتقام دست و پنجه نرم میکنند، داستان به شکل هیجانانگیزی پیش میرود.
در یکی از فصول داستان، الیف که در شوک از مرگ بوراک قرار دارد، به شدت ناراحت است و نمیتواند باور کند که او دیگر در میانشان نیست. در این زمان، کیهان که از همه چیز باخبر است، سعی در آرام کردن آسو دارد، اما آسو از اینکه او از ابتدا سکوت کرده و از وضعیت واقعی بوراک مطلع بوده است، خشمگین است. این بحرانهای احساسی و انتقامی در کنار رازهای مرموز، داستان را پر از هیجان و درام کرده است.
رمان بر دلم حکمی راند داستان دختری است که بهترین دوست پدرش، مردی به نام...، را به عنوان یک مدل مردانه جذاب میبیند و در دلش برای او احساساتی خاص و عمیق شکل میگیرد. این مرد که ۱۴ سال از او بزرگتر است، همیشه در برابر خواستههای او مقاومت کرده و از تمام جاذبههای دخترانهاش به دور بوده است. او نه تنها به او همه چیز داده است، بلکه همیشه در مقابل دلبریهای او مقاومت کرده و از وفاداری به پدرش محافظت کرده است.
اما دختر قصه، که نمیتواند این احساسات را نادیده بگیرد، یک شب تصمیم میگیرد تا به روش خود برای همیشه او را به دست آورد. در این مسیر، اتفاقات پیچیده و هیجانیای رخ میدهد که مسیر رابطهشان را به شکلی غیرقابل پیشبینی تغییر میدهد.
این رمان داستانی جذاب و پر از اتفاقات غیرمنتظره است که به رابطه چند دختر و پسر پرداخته است. هر کدام از این شخصیتها به شیوهای متفاوت و به طرزی عجیب با یکدیگر روبهرو میشوند و در مسیرهای پر از پیچیدگیهای احساسی قرار میگیرند. داستان پر از عشق، خیانت، پنهانکاری، عشقهای اشتباهی، لجبازی و شیطنت است و ماجراهایی در آن اتفاق میافتد که هیچکس نمیتواند پیشبینی کند.
این رمان با لحن طنز و هیجانی خود توانسته است احساسات متضاد شخصیتها را به خوبی به نمایش بگذارد و چالشهای درونی آنها را به صورتی جذاب روایت کند. با خواندن این رمان، مخاطب به دنیایی پر از هیجان و پیچیدگیهای روابط انسانی وارد میشود که هر لحظهاش غیرقابل پیشبینی است.
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود. فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفتهاش سنگینی میکند نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفههای خشک کویریاش را بیشتر و سختتر کرده. او اما همچنان میخواهد نشان دهد همه چیز تحت کنترلش است و پیش روی این درد پر طمع مرگبار هنوز از ظرف تاب و تحملش سرریز نشده. درد اما تظاهر، قدرت و طاقت را مگر میفهمد؟ لعنتی تنها میخواهد پیش برود، رگ و پی تنش را در نوردد بعد هم خون تنش را بخشکاند و نفسهایش را برای غنیمت از این جنگ نابرابر به یغما ببرد ...
دانلود رمان زر ناب... یاسر رحمانی، پسر ناخلف معتمد محله، حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس معروف به پنجه طلایی! مرد سیو دو سالهی قد بلند و خوش هیکلی که بخاطر مشکلاتش همسرش طلاق گرفته و خانوادهاش روی دیدن او را ندارند، یک شب زن بیوهای را از چنگال یک روانی که قصد آزار و اذیت او را داشت نجات میدهد و برای محافظت از زن و پسرهایش، او را به عقد خود در میآورد…
دانلود رمان دیوار آهنی. ریما، دختری که به خاطر اتفاقی بیارزش و پوچ از خانوادهاش طرد شده، اتفاقی که در آن بیگناهترین فرد، خودش است.
او حالا پرستار کودکی کوچک میشود، اما... پدر آن کودک چه کسی است؟! پدری که عشق قدیمی و فراموشنشدنی ریماست!
دانلود رمان یار و یاور... کمد ریلی را باز کردم و وارد شدم. نگاهی به کت و شلوارم انداختم، سپس کت شلوار مشکیم را برداشتم و پوشیدم. بعد به سمت کشوی ساعتها رفتم، درش را باز کردم و یکی از ساعتهایم را برداشتم و در دستم گذاشتم. کشوی بعدی را باز کردم و کراوات مشکیم را برداشتم. ایستادم جلوی آینه و کراوات را بستیم. دستی به ریش سفیدم کشیدم و مرتبش کردم. نگاهی به آینه انداختم و بعد کفشهایم را پوشیدم. به سمت میز کنسول رفتم، تسبیحم را برداشتم و از اتاق بیرون آمدم.
در همین لحظه در باز شد و نیاز وارد خانه شد. به سمتش رفتم و گفتم: «تو اینجا چیکار میکنی؟» او متعجب نگاهش را از سر تا پایم برد و بیآنکه حرفی بزند، به من خیره شد.