خلاصه کتاب:
نیکو، دختری جوان، در سن کم با پسرخاله دوستش که دندانپزشکی سرشناس است آشنا شده و ازدواج میکند. این ازدواج که به ظاهر خوشبخت به نظر میرسد، در واقع شروع طوفانها و آزمونهای سختی برای نیکو است. تلاشهای او برای جلب رضایت همسرش بینتیجه میماند تا جایی که او شاهد خیانت شوهرش با نزدیکترین دوستش میشود. اما این پایان داستان نیست؛ نیکو تصمیم میگیرد بازنده نباشد و مسیر جدیدی برای خودش بسازد، حتی اگر این مسیر پر از سختی باشد.
خلاصه کتاب:
رئیس مجموعه مشهور آژند، مردی مرموز و منزوی است که همه چیز درباره او در هالهای از ابهام قرار دارد. او که از یک بیماری روانی رنج میبرد، زندگیاش را از دیگران جدا کرده و در انزوای خودساختهای حکمرانی میکند. هیچکس حق ورود به خلوت او را ندارد؛ تا اینکه یک روز اتفاقی غیرمنتظره همهچیز را تغییر میدهد...
خلاصه کتاب:
💚 خلاصه رمان طاعون زده
«طاعون زده» داستان دختری است که زندگی آرام و بیدغدغهای دارد و با رویاهای کوچک و بزرگ خود پیش میرود. اما روزی نام طاعون به گوشش میرسد؛ طاعونی که به زندگیاش وارد میشود و آرزوهایش را به نابودی میکشاند. او مجبور میشود آرزوهای شکسته و طاعونزدهاش را خود بسوزاند و از نو بسازد. سالها میگذرد و کسی که روزی جزو مهمترین بخشهای زندگیاش بود، از میان خاکستر آرزوهایش دوباره برمیخیزد. او به دنبال جواب سوالاتش از «طنین» است. طاعون، اینبار نه بر آرزوها، بلکه بر زندگی خود فرد طاعونزده وارد میشود.
خلاصه کتاب:
💚 خلاصه رمان مجنون گناهکار (جلد دوم)
لیلی، شخصیت اصلی داستان، در مواجهه با بحرانهای زندگیاش، تصمیم میگیرد سکوت اختیار کند و هیچ توضیح یا دلیلی برای رفتارها و انتخابهایش به خانواده ارائه ندهد. این سکوت، منجر به طرد او از سوی خانواده و ترک خانه میشود.
با رانده شدن از خانهای که مملو از صفا و آرامش بود، لیلی وارد دنیایی پر از سختی و چالش میشود. روزگار سخت و اتفاقات تلخ، لیلی را که زمانی مهربان، صبور و عاشق بود، به دختری سرد، بیاحساس و خشمگین تبدیل میکند. حالا او در برزخی جهنمی به دنبال پیدا کردن راهی برای نجات خود و مقابله با مشکلاتش است.
خلاصه کتاب:
خلاصه رمان شبی که باران آمد:
المیرا دختری است که دنیای خاصی را تجربه میکند. او چیزهایی میبیند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند و صداهایی را میشنود که دیگران نمیشنوند. وضعیت ذهنی او پیچیده است و همه او را ترک کردهاند. او در آسایشگاه روانی قرار دارد و حتی عزیزترین افرادش نیز از او ناامید شدهاند. هیچکس به او امیدی برای درمان نمیدهد. او از جنون عبور کرده است و نمیداند باید چه کند. آیا راهی برای نجات او وجود دارد؟ این داستان به بررسی مشکلات روانی و تلاش برای نجات از شرایط پیچیده میپردازد.
خلاصه کتاب:
💚 خلاصه رمان گیانم
سیتاوک، دختری جوان و وکیل حرفهای، پرونده قتلی مشکوک را در دست میگیرد. اما در راه حل این پرونده با خطراتی روبرو میشود که او را به چالش میکشد. در این مسیر، سیتاوک باید تصمیماتی بگیرد که به قیمت جانش تمام میشود. داستان روایتگر این است که چگونه یک فرد میتواند در دل مشکلاتی که از همه طرف او را احاطه کردهاند، با چالشهای درونی و بیرونی روبرو شود.
خلاصه کتاب:
ماهک، دختری دبیرستانی، به شدت عاشق امیرعلی ستوده میشود. مردی که همه او را میشناسند و اسمش موجب احترام است. امیرعلی تا به حال هیچ دختری را به دل و تختش راه نداده است، اما ماهک با سادگی و جذابیت طبیعیاش از مدتها قبل قلب امیرعلی را تسخیر کرده و خود از آن بیخبر است.
ماهک، دختری که از مردان و لمس شدن توسط آنها میترسد، اکنون رویای آغوش امیرعلی را در سر دارد. زمانی که زمان آغاز رابطه عاشقانهاشان میرسد، برای هم ممنوع میشوند. حالا نوبت به ماهک میرسد تا ترسهایش را کنار بگذارد و هر کاری برای بدست آوردن عشقش انجام دهد، حتی اگر این به بهایی سنگین باشد.
خلاصه کتاب:
رمان عشقی که تبخیر شد داستانی پیچیده و دراماتیک است که در آن عشق به دسیسهها و مشکلات خانوادگی و جنایی گرفتار میشود. مهتا و امیر دو شخصیت متفاوت از دو دنیای جدا از هم هستند که در زیر سایه قدرت و سلطه خانوادههایشان به هم میرسند. این داستان از دو طرف بسیار متفاوت از زندگی، درگیریها و فریبها تشکیل شده است که بالاخره باعث از بین رفتن عشق میان آنها میشود. با گذشت زمان، رمز و رازهایی که پشت این رابطه نهفته است، آشکار میشود و سوالات پیچیدهای درباره عدالت، انتقام و سرنوشت ایجاد میکند. رمان سرشار از تغییرات غیرمنتظره و پیچیدگیهای روانی است که خواننده را در مسیرهای مختلف هدایت میکند.
خلاصه کتاب:
خلاصه دانلود رمان دچار:
تا به حال برایتان پیش آمده که در ترافیک، با رانندهی ماشین جلویی، در آینهی بغل ماشینش چشم در چشم شوید؟ قصهی من و او از یک چراغ قرمز و یک نگاه تصادفی در آینهاش شروع شد و به جاهایی رسید که نمیدانم او دچار شد یا من....
خلاصه کتاب:
گل آویز دختری است تنها و سرخورده، پر از عقدههای روانی و زخمی از گذشته. او از کودکی با داغ سنگین یتیم بودن بزرگ شده است و در تمام این مدت تنها امیدش به مردی بوده که به او احترام میگذاشته و تنهاییهایش را با حضورش پر میکرد. اما باز هم سرنوشت چیزی جز ازدواج اجباری برای او رقم میزند. ازدواجی که به جای عشق و دلدادگی، به تراژدی همسرکُشی میانجامد.