آلا مدل معروف در طی تصادفی که با سردار پسر طلا ساز معروف شهر دارد تمام زیبایی خود را از دست میدهد، به جبران تقاص زیبایی اش طبق قانون تقاضای ازدواج با سردار را دارد اما......
💚رمان: #آتش_سودای_دل
🍀ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری
🍀نویسنده: #مبینا_نورافکن
سودابه قرص تحریک کننده به پسری که مورد علاقهاش میده و اون رو به سمت خودش میکشه دخترونگیش رو تقدیمش میکنه و درست روزی که متوجه میشه از مهرداد حامله است....مهرداد....
ارغوان دختر سادهایه که به بهانهی پول بیشتر و کار بهتر وارد خونهای میشه که از همون اول همه چی به نظرش عجیب میاد! همه ی اتفاقا توی اون خونه زیادی محرمانست و آدماش قانونای عجیبی دارن و ارغوان هم زیادی قانون شکنه و خبر نداره با کاراش چه سرنوشتی قراره براش رقم بخوره ..
زن محکومی که به سنگسار میرود؛ در حالی که قلبش چون ماهی از آب پریده در سینهاش میجهد، گلو از ترس خشکیده و نفس تضرع میکند. او به سمت گودال میرود، در حالی که دخترانش آخرین جرعه آب را از دست او میگیرند، پسرش با کلوخ و سنگ آماده نفسبری مادر است، و همسرش که شاید تحمل زجر را از دست داده، خشم خود را در چشمانش میریزد. سرگذشتی تلخ و پرراز که چگونه جوهر قلم زندگی این زن در این نقطه خشکیده و سرنوشت دیگران چه خواهد بود؟
شیدا بعد از مرگ مادرش با ناپدری مهربان خود به نام بهادر زندگی میکند. بهادر برادری دارد به نام بهزاد که اهل دعوا و لاتبازی است. شیدا و بهزاد عاشق هم شده و ازدواج میکنند. اما این ازدواج سختیهای فراوانی، بهخصوص برای شیدا، به همراه خود میآورد و …
سوفیا شایگان، دختری با اعتماد به نفس بالا و زبانی تند، مدیر رستورانیست به نام تشریفات که متعلق به پدرش است. همه چیز روال معمول خودش را دارد تا اینکه یک رستوران لوکس و مدرن در روبروی آن افتتاح میشود. اما صاحبان جدید این رستوران غریبههایی معمولی نیستند!
رقابتی جذاب، اتفاقاتی مشکوک، و حسهایی پیچیده بین سوفیا و پسر جوانی به نام با مداد فرهمند شکل میگیرد...
تشریفات فقط نام یک رستوران نیست؛ صحنهای است برای تقابل عقل و دل، قدرت و عشق!
یلدا رضوان، دختر کربلایی قاسم، یکی از معروفترین و باایمانترین مداحان شهر است. یلدا نامزد پسرعمویش یحیی است اما در شب نامزدی دختر دخترعمویش (کیمیا)، به دلیل مزه کردن تجربههای تازه و ناشناخته، مرتکب گناهی میشود که زندگی و آینده خودش و کیمیا را برای همیشه دگرگون میکند. پس از آن، یلدا با پیامکها و تماسهای بیجواب کیمیا روبهرو میشود و تلاشهایش برای جبران اشتباه، به جنگ و جدال خانوادگی ختم میشود. او که بعد از فوت مادرش در حال سقوط است، باید با واقعیتهای تلخ روبرو شود.
سرگرد هامون شریعتی که تجربهی تلخ شکست را در زندگیاش دارد، از ایلار دخترعمویش خواستگاری میکند و ایلار، دختری که مجبور میشود این خواستگاری را بپذیرد، اما...
این اما شروع مسیری پر از تردید، تصمیمات سخت، و چالشهاییست که نهتنها زندگی او بلکه اطرافیانش را دگرگون خواهد کرد.
همراز که والدینش را از دست داده، اکنون با خالهاش زندگی میکند. با آمدن عموی همراز و بازگشت او به خانواده پدری، او با امیرارسلان آشنا میشود و...
روایتی دلنشین از کشمکشهای درونی دختری جوان که با وجود مشکلات گذشته، تلاش میکند برای خودش زندگی تازهای بسازد.
حنا دختری نابیناست که با پدر و نامادریاش زندگی میکند. زندگیاش تا پیش از مرگ پدر، نسبتا آرام است، اما با مرگ پدر همهچیز تغییر میکند. نامادری بیرحمش او را به مردی غریبه میفروشد و حنا دو هفته در اسارت، تحقیر و شکنجه میگذراند. سپس زخمی، بیپناه و درمانده در خیابان رها میشود.
خانوادهای به نام "رستگار" حنا را پیدا کرده و سرپرستیاش را میپذیرند. رفتهرفته دخترک نابینا رنگ آرامش را میبیند؛ اما ناگهان با واقعیتی دردناک روبرو میشود: او باردار است…