داستان درباره یلدا است؛ دختری پرجنب و جوش، شیطون و تخس که با استاد جاویدش سر ناسازگاری دارد. یلدا برای انتقام از استاد تصمیم میگیرد پیشنهاد عجیب و غیرمنتظره ازدواج او را قبول کند. اما هر دوی آنها نمیدانند این تصمیم ساده، چگونه مسیر زندگیشان را به کلی تغییر میدهد. رمانی پر از خندههای شیرین، عاشقانههای لطیف و لحظات غیرقابل پیشبینی که در کنار هم تجربهای منحصر به فرد را رقم میزند.
ماهور، دختری که تمام زندگیاش درگیر بحرانهای خانوادگی و مشکلات گذشته است، با وجود اینکه میداند جاوید به بیماری لاعلاج مبتلا است، تن به ازدواج با او میدهد. در شب عقدشان، جاوید از دنیا میرود و ماهور با دنیای جدیدی روبهرو میشود. طبق سنتهای قدیمی خانواده، ماهور باید به همسری یکی از پسران خانواده حاجی درآید.
در این میان، هایکا وارد داستان میشود؛ مرد مرموزی که دل در گرو عشق ماهور دارد و حالا در این موقعیت پیچیده باید تصمیمهای سختی بگیرد. اما آیا ماهور میتواند در این دنیای پر از احساسات متناقض و پر از رازی که در دل هایکا نهفته است، راهی برای خوشبختی پیدا کند؟
ناریا دخترک کم شنوا با دستان هنرمند و قلبی پر از مهربانی است. او دختری ساده و لطیف است که زندگیاش تحت تاثیر خواهر دوقلوی بیرحمش، بیتا، قرار میگیرد. بیتا که از شباهت زیاد به ناریا سوء استفاده میکند، همسر ناریا را تصاحب میکند و این آغاز یک داستان پر از درد، خیانت و جدالهای درونی برای هر دوی این خواهران است.
در رمان سراشیبی عشق، شاهد یک داستان پیچیده خواهیم بود که در آن عشق، خیانت و زخمهای روانی شخصیتها نقش کلیدی دارند. ناریا که هرگز نتوانسته است مانند خواهرش در اجتماع حضور داشته باشد و دنیای متفاوتی را تجربه کند، اکنون با پیچیدگیهای زندگی مواجه است. آیا او میتواند بر این مشکلات غلبه کند؟
رمان چراغ قوه (سرگذشت آنا) داستان زندگی دختری به نام آنا را روایت میکند که در دوران انقلاب تبریز و در خانوادهای قدرتمند و جنگجو به دنیا آمده است. آنا دختر آقاخان یکی از مالکان بزرگ تبریز است. در این رمان، شاهد زندگی او در روزگار پر آشوب تبریز خواهیم بود که از یک سو پر از زیباییها و شور زندگی است و از سوی دیگر، سرشار از چالشها و فراز و فرودهای پیچیده.
داستان آنا بهویژه در بخشهایی از زندگی او که درگیر بحرانهای اجتماعی و عاطفی میشود، پر از احساسات و دغدغههای درونی است که زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد.
آرام دختریست برخاسته از دل تاریخ و تلخی فقر. در کودکی به خاطر اعتیاد پدرش و رفتارهای نابهنجار اطرافیان، مجبور میشود به همراه مادرش در سن ده سالگی از روستایشان فرار کند. این فرار، آغاز داستانی پرفراز و نشیب است. سرنوشت، آرام را سر راه خانوادهای قرار میدهد که قرار است مسیر زندگیاش را برای همیشه تغییر دهد...
رمان زندگی به وقت اقلیما داستانی جذاب و متفاوت با درونمایهای تخیلی است که در بسیاری از عقاید و مکتبها مورد تایید قرار میگیرد. این رمان حول موضوع تناسخ و تغییر هویت میچرخد و زندگی دختری به نام جانا را روایت میکند. جانا یک دختر نقاش مجرد است که در خانوادهای فرهیخته بزرگ شده و قرار است به زودی با شخصی ازدواج کند. اما حادثهای غیرمنتظره زندگی او را تغییر میدهد.
جانا در مسیر بازگشت از گالری به خانه با زانیار تصادف میکند و پس از چند روز در کما، خود را اقلیما ۲۵ ساله مییابد که یک خیاط متأهل و مادر است. جالب اینجاست که همسر اقلیما برادر زانیار بوده و هیچ زمینه ذهنی از جانا در ذهن آنها وجود ندارد. نکته عجیب این است که اقلیما در همان روز تصادف فوت شده بود. اما داستان به همین جا ختم نمیشود...
این رمان با پیچیدگیهای معمایی و عاشقانهاش، شما را تا پایان به دنبال کشف رازها و اتفاقات جذاب میبرد.
💥 اگر به رمانهای عاشقانه و معمایی با لایههای تخیلی و پیچیده علاقه دارید، این رمان را از دست ندهید!