دانلود رمان زیبا دخت مظلوم pdf لیدا صبوری رایگان
📖 نام رمان: زیبا دخت مظلوم
✍️ نویسنده: لیدا صبوری
📜 ژانر: اجتماعی، عاشقانه
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، کامپیوتر، آیفون و…
رمان زیبا دخت مظلوم، این رمان داستان زیبا دخت مظلوم را روایت میکند که در دنیای پر از پیچیدگیهای اجتماعی و عشق درگیر است. گیسو طلا، دختر زیبایی که در شرایط سخت زندگی میکند، با مردی به نام آیین آشنا میشود. رابطهای که در ابتدا بیگناه و عاشقانه به نظر میرسد، اما با گذشت زمان، پیچیدگیها و تهدیدهایی در آن به وجود میآید که باعث میشود هر دو در مسیر پر از خطر و تردید قرار گیرند. زندگی زیبای آنها با تهدیدهایی از طرف افراد ناشناسی که قصد دارند روابطشان را تحت تأثیر قرار دهند، به چالش کشیده میشود.
از جا بلند شد و روبهرویم ایستاد. سر خم کرد، دستش را به کمر زد و گفت:
– دوماه، دوماه انتظارم برای همچین روزی کم نیست. دوماه هی جلوم رژه رفتی، با اون آقا دکترت خوش گذروندی، شبها تا دیر وقت بگردشهای شبانهات میرسیدی. فکر نکردی به روزی که خلاصه تو دامم میافتی؟ هوووم؟
لبهایم یاری نمیکردند. باید کاری میکردم. سر به زیر انداختم و کمی به خودم جسارت دادم. طوری که صدایم را بشنود، گفتم:
– اون نامزد منه، من کار خلاف شرع نکردم.
سری تکان داد و گفت:
– که نامزدته؟ خوب بلبلزبون هم شدی دیگه. آقا دکترت یادت داده هر چقدر دلش خواست باهات خوش بگذرونه و بعدش برای تبرئه خودش بگه نامزدته؟ آره، دخترهی بیسروپا!
سکوت کردم. به سمت میزش رفت و در حالی که تلفنش را برمیداشت، چیزی گفت که چهار ستون بدنم لرزید و آتشی به جانم انداخت که حدّش تمامی نداشت. آرام در حالی که موبایلش را دنبال چیزی میکرد، گفت:
– امروز که جنازهی آقا دکترت رو تحویل گرفتی، میفهمی نباید از حرفم سرپیچی میکردی. من امروز نه از زور استفاده میکنم و نه اجباری تو کاره. تو خودت خودت رو دو دستی تقدیمم میکنی، میفهمی چی میگم؟
نگاه متعجبم به حرکاتش بود. او ادامه داد:
– خبرداری؟ آقای فرید امروز و این ساعت کجا هستن؟
افکارم بهم ریختند و نفس در سینهام حبس شد. میدانستم، خیلی خوب میدانستم، آیین این ساعت از روز کجاست. قرار بود برای سرکشی بیمارانش به آسایشگاه برود. ترسیده، دستم را به گلو بردم. انگار سنگی بزرگ به اندازهی سیب، راه نفسم را بسته بود.
بیتفاوت برگشت و پشت به من، موبایلش را رو به من بالا برد و فیلمی را پلی کرد. با لبخند گفت:
– ببین، این فیلم توسط یه آدم که خودم با پول خوب اجیرش کردم گرفته شده. دقیقاً نیم ساعت پیش آقای دکتر رفتن تیمارستان برای ویزیت مریضاش!
فیلم تمام شد. برگشت و نگاهم کرد. من مات و حیران، نگاه به صورتش دوخته بودم که ادامه داد:
– آقای دکتر معمولاً بعد از یکی دو ساعت و تموم شدن کارش از تیمارستان میزنه بیرون. به مقصد رفتن به مطب، درست نگفتم؟
بریده بریده و جان داده از شدت ترس، گفتم:
– چکار…ش داری؟
برگشت و موبایلش را روی میز گذاشت و گفت:
– اون آدمی که اجیر کردم، قول داده بی دردسر و تر و تمیز طوری کلک آقای دکتر رو بکنه که عمراً زنده به بیمارستان برسه. یعنی اون آدم اصلاً کارش همینه. پول میگیره که آدم خلاص کنه. الان یک ماهه به هر دری زدم تا پیداش کردم. کارش حرف نداره، یه جوری طرف رو زیر میگیره که عمراً تا ده دقیقه بعد از کار زنده بمونه…
اگر به دنبال داستانهایی پر از تنش، عشق و پیچیدگیهای انسانی هستید، رمان زیبا دخت مظلوم pdf میتواند گزینهای عالی برای شما باشد.
🔹 نظرتون درباره این رمان چیه؟ توی کامنتها برامون بنویسید! 💬✨
📖 نام رمان: زیبا دخت مظلوم
✍️ نویسنده: لیدا صبوری
📜 ژانر: اجتماعی، عاشقانه
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، کامپیوتر، آیفون و...
رمان زیبا دخت مظلوم، این رمان داستان زیبا دخت مظلوم را روایت میکند که در دنیای پر از پیچیدگیهای اجتماعی و عشق درگیر است. گیسو طلا، دختر زیبایی که در شرایط سخت زندگی میکند، با مردی به نام آیین آشنا میشود. رابطهای که در ابتدا بیگناه و عاشقانه به نظر میرسد، اما با گذشت زمان، پیچیدگیها و تهدیدهایی در آن به وجود میآید که باعث میشود هر دو در مسیر پر از خطر و تردید قرار گیرند. زندگی زیبای آنها با تهدیدهایی از طرف افراد ناشناسی که قصد دارند روابطشان را تحت تأثیر قرار دهند، به چالش کشیده میشود.